عیب ناک کردن. دارای عیب و نقص کردن. تباه کردن. خراب کردن: وصم، معیوب کردن. (تاج المصادر بیهقی). می تنی تاری که جاروبش کنند می کشی طرحی که معیوبش کنند. پروین اعتصامی
عیب ناک کردن. دارای عیب و نقص کردن. تباه کردن. خراب کردن: وصم، معیوب کردن. (تاج المصادر بیهقی). می تنی تاری که جاروبش کنند می کشی طرحی که معیوبش کنند. پروین اعتصامی
زندگی کردن: دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد. حافظ. روزی ما را به ما نوشته قضا به پاکی نظر خویش می کنیم معاش. میرزا جلال اسیر (از آنندراج)
زندگی کردن: دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد. حافظ. روزی ما را به ما نوشته قضا به پاکی نظر خویش می کنیم معاش. میرزا جلال اسیر (از آنندراج)